هانی رستگاران، مشاور معاون گردشگری و روزنامه نگار در یادداشتی به مناسبت فرا رسیدن ایام فاطمیه نوشت: فاطمه را نمیتوان در قالب مفاهیم معمول و اندازههای زمینی جای داد؛ فاطمه، جهانی است که برای فهمش باید زبانِ دیگری آموخت؛ زبانی که از جنس نور و مهر و ایمان است، این فراز آشنا از کتاب «فاطمه، فاطمه است» دکتر علی شریعتی، نه تعریف است و نه توصیف؛ ایستادن در برابر حقیقتی است که واژهها پیش آن، فروتن میشوند.
اکنون که در آستانه «دهه فاطمیه» قرار میگیریم، دلهایمان دوباره به سمت خانهای ساده در مدینه کشیده میشود؛ خانهای کوچک و روشن که از پشت دیوارهای گلیاش، خورشید تواضع و ایمان طلوع میکرد. جایی که فاطمه (س) زندگی کرد؛ بانویی که نه تنها «دختر پیامبر» بود، بلکه «روح نبوت»، «زیبایی ایمان» و «شرف انسان» را در خویش مجسم داشت.
فاطمه را باید دید آنگونه که بود:
زنی که عظمتش در سایهی سکوت شکوفا شد.
او آسمانی بود که در لباس خاک قدم میزد؛
مهربانیاش، چشمهای آرام؛
و ایستادگیاش، کوهی استوار در برابر طوفانهای تاریخ.
نقش او در اسلام، فراتر از روایت خانه و خانواده است. فاطمه (س) پیش از آنکه «مادر حسنین» باشد، آموزگار نحوه بودن بود. او به ما آموخت:
- چگونه حق را، حتی اگر تنها بودیم، پاس بداریم.
- چگونه در میان هیاهوی دنیا، ایمان را آرام و عمیق نگه داریم.
- چگونه عزت را با سکوت معنا کنیم، نه با فریاد.
- چگونه محبت را نه در سخن، که در عمل جاری کنیم.
در هنگامهای که تاریخ تازهتاسیس اسلام میان هجوم تفسیرها و قدرتها لرزید، فاطمه چون ستارهای قطبی، مسیر حق را روشن نگاه داشت. ایستادن او در کنار علی (ع)، صرفاً همراهی همسر نبود؛ حفظ خطّ رسالت بود. او بذر عدالت را در زمینی کاشت که طوفانهای سیاسی در آن میوزیدند. و اگر نبود آن «ایستادگی آرام» فاطمه، شاید امروز از علی عدالت، تنها نامی در کتابها میماند.
و آنگاه که نام او بر زبان میآید، دلها بیاختیار نرم میشوند؛ گویی یاد فاطمه، غبار را از پنجرههای جان میزداید. فاطمه (س) نه فقط در تاریخ، که در «حافظه معنوی بشر» حضور دارد؛ همچون نسیمی که از باغهای آسمان میگذرد و روح را بیدار میکند. هر بار که داستان زندگی او را میخوانیم، درمییابیم که بزرگی همیشه در شکوه ظاهری نیست؛ گاهی عظمت در سادگی است، در آتش اجاقی که با دستان خسته روشن میشود، در نانی که از مهر و ایمان سهم میگیرد. او به ما یاد داد که نور میتواند از کوچکترین خانهها برخیزد و جهان را روشن کن.
فاطمه، بانوی رنج و لبخند بود.
در چهرهاش غم غربت و تبسم امید، با هم حضور داشتند.
او میان زمین و آسمان، پلی از نور ساخت؛ پلی که هر سال در دههی فاطمیه، ما را دوباره و دوباره به حقیقت خویش دعوت میکند:
اینکه انسان میتواند نور باشد؛ اگر بخواهد.
حتی در تاریکترین روزگاران.
دهه فاطمیه تنها یادآوری سوگ نیست؛
یادآوری راه است.
راهی که از خانه کوچک فاطمه شروع شد و تا دلهای ما ادامه دارد.
پس، در این روزها، نه تنها سوگ میداریم؛
بلکه با خود میگوییم:
اگر فاطمه (س) توانست در میان سختیها «زیبا» بایستد،
شاید ما نیز بتوانیم.
اگر او توانست نور باشد،
شاید ما نیز جرقهای باشیم.
فاطمه، شکوفه نوری است که هیچ زمستانی آن را پژمرده نمیکند.
این دهه، نه پایان غم؛
آغاز فهم است.
آغاز بازگشت به سرچشمهی پاکی.
و هنوز، هر کس بخواهد حقیقت انسان را در بلندترین شکلش بیاموزد، باید عمق وجودی فاطمه را بار دیگر بازخوانی کند؛ شاید این انعکاس در یک کلمه خلاصه شود و بهترین آن همان است که «فاطمه، فاطمه است».
انتهای پیام/
نظر شما